-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم کز درت سر به راهی نکردم به جز آستانت پناهی نکردم
2 بر آنی که خونم به باطل بریزی گناهی مکن چون گناهی نکردم
3 من آن نیستم کز خدنگت بنالم که صد تیر خوردم که آهی نکردم
4 شدم سیر ازین زندگانی که هرگز دمی سیر در تو نگاهی نکردم
5 به چشمم نیامد گل و چشمه بی تو قناعت به آب و گیاهی نکردم
6 من از هر مرادی ترا خواستم بس تمنّای مالی و جاهی نکردم
7 نگفتم جفاهای زلف تو با کس شکایت ز دست سیاهی نکردم
8 مرا چون جلال از در خود چه رانی که من جز درت قبله گاهی نکردم