- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا گذر بهسوی کوی یار باید کرد زدیده بر سرکویش نثار باید کرد
2 چو در فتاد بهدام آن نگار سیم اندام سه بوسه از دو لب او شکار باید کرد
3 چو وصل بر سر کوی استوار خواهد شد در سرای به قفل استوار باید کرد
4 همه حدیث سماع و شراب بایدگفت همه حکایت بوس وکنار بایدکرد
5 وگر به وقت صبوح از خمار باشد رنج شراب و بوسه علاج خمار باید کرد
6 چو یار نیست به دست آرزوست اینکه مرا نخست باری تدبیر یار باید کرد
7 شفیع باید بردن مگر بسازد یار چو یار ساخته شد سازگار باید کرد