1 حالی دارم که دیده نادیده شود طبعی که پسند ناپسندیده شود
2 آن را که دل و دماغ شوریده شود بینایی دیده پرده دیده شود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خمار می به لبم قفل زد ایاغ کجاست؟ کلید میکده گم کرده ام چراغ کجاست؟
2 نه عندلیب غزل خوان نه شاخ گل خندان درین بهار کسی را دل و دماغ کجاست؟
1 کجا بودی که امشب سوختی آزرده جانی را به قدر روز محشر طول دادی هر زمانی را
2 سئوالی کن ز من امروز تا غوغا به شهر افتد که اعجاز فلانی کرده گویا بی زبانی را
1 گر به سخن درآورم عشق سخن سرای را بر بر و دوش سردهی گریه های و های را
2 گل به خزان شکفته شد وین دل بسته وانشد در بن ناخن است نی بخت گره گشای را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به