1 حالی دارم که دیده نادیده شود طبعی که پسند ناپسندیده شود
2 آن را که دل و دماغ شوریده شود بینایی دیده پرده دیده شود
1 دلا گداز که آیینه کرده سنگ تو را کدام صیقل ابرو زدوده زنگ تو را
2 تو کعبه در دل ما کافران چه می جویی گر آزری نتراشیده است سنگ تو را
1 ناله ما نغمه اهل نوا را گرم ساخت شوق ما هنگامه این ماجرا را گرم ساخت
2 زآتش وادی بیفکندیم نعلین از قدم موسی ما گرم رو گردید و ما را گرم ساخت
1 نشست پهلوی من وز رقیب جام گرفت گل تلافی من رنگ انتقام گرفت
2 قضا سمند نشاط کرام پیش آورد قدر عنان مراد از کف لئام گرفت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به