-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همان به دیده غباری که داشتم دارم به خاک پای تو کاری که داشتم دارم
2 همان چو گرد در این وادی تمامخطر قفای شاهسواری که داشتم دارم
3 چو سیل، سینه پرافعان و چهره خاکآلود به کوه و دشت گذاری که داشتم دارم
4 چهار فصل گذشت از دل و همان از داغ گل همیشهبهاری که داشتم دارم
5 خراب شد تن من همچو نقطه پرگار به گرد خویش حصاری که داشتم دارم
6 شدم محیط و لب از آب تر نمیسازم همان چو دجله کناری که داشتم دارم
7 ز خواندن دل و جان میدهم دوسر تاوان به خصم راه قماری که داشتم دارم
8 دلی ز خون جگر چون پیاله لبریز همان به دست نگاری که داشتم دارم
9 ز خال و ابروی او دست برنمیدارم نظر به مهره و ماری که داشتم دارم
10 به سعی راست نشد کار دل مرا قصاب ز خون دیده مداری که داشتم دارم