-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل را از آن دو طره پرفن گرفته ام از هند زلف رخصت رفتن گرفته ام
2 با شعله ام بنسبت عریانی الفت است زان روی جا بگوشه گلخن گرفته ام
3 هرگز ز سنگ دلشکنانم هراس نیست این شیشه را برای شکستن گرفته ام
4 دانسته ام حقیقت خود را چنانچه هست در کین خویش جانب دشمن گرفته ام
5 چشم از جهان ببستم و نور دلم فرود روشن شده است خانه چو روزن گرفته ام
6 آخر بسان فاخته ام شد گلو کبود منت ز خلق بسکه بگردن گرفته ام
7 تا چند در نی قلم آتش زند سخن من هم کلیم خامه ز آهن گرفته ام