به رنج از ناله ای کردم کسی که بی سبب نالد از ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

به رنج از ناله ای کردم کسی که بی سبب نالد

1 به رنج از ناله ای کردم کسی که بی سبب نالد مکن منع دلم از ناله کین بلبل عجب نالد

2 رخش چون بینم از زلف سیاهش می کنم شکوه چو بیماری که در روز از درازی های شب نالد

3 مگر ابرست چشم من که وقت خرّمی گرید مگر چنگ است چشم من که هنگام طرب نالد

4 به هجرم می کند تهدید و دل در تاب از استغنا تبم از مرگ بگرفتست و این مسکین ز تب نالد

عکس نوشته
کامنت
comment