1 صبر و شکیب دیده و جان و دلم از او غافل کسی که می شمرد غافلم از او
2 از برق یک نگاه دو حاصل برم زعمر گردیده کام دیده و دل حاصلم از او
3 بندم ز ناله دست فلک از شکست دل ترسم که حل شود بغلط مشکلم از او
4 آخر مرا به سیر بیابان برد اسیر سیلاب اشک خویش که پا در گلم از او