کاری ندارم در جهان از ابراهیم شاهدی دده غزل 59

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

کاری ندارم در جهان جز گریه در کردار خود

1 کاری ندارم در جهان جز گریه در کردار خود چون من مبادا هیچ کس درمانده ا ندر کار خود

2 ای سرو قد سیم تن وی گل رخ نازک بدن از دوستان بشنو سخن خواری مکن با یار خود

3 لعل لبت با جان قرین زیر لبت در ثمین با حسن لطف این چنین ضایع مکن بازار خود

4 با چهره بهتر از مهی قدت به از سرو سهی بوسی به جانی می دهی بس خود بکن بازار خود

5 شد شاهدی چون در فنون در قید زلف تو زبون بگذار کز سوز درون گرید به حال زار خود

عکس نوشته
کامنت
comment