1 دادهام ایمان به کفر زلف آن ترسابچه وه کزین سودا چه منت ها دگر بر دین نهم
2 برندارم سوز پشت پای او تا زندهام گوش بیچون زلف با او سر به یک بالین نهم
1 به داغ تازه دلم را سر دگر باشد عزیزتر بود آن گل که تازه تر باشد
1 ای آن که ز ناله میکنی منع زنهار مده دگر ملالم
2 انصاف نداری و مروّت یا نیستت آگهی ز حالم
1 سرور ارباب همت خسرو اهل هنر ای به استقلال در ملک کرم مالک رقاب
2 با ضمیرت لاف می دانم نزد در حیرتم کز چه معنی تیغ در گردن فکنداست آفتاب