بند دیگر دارم از عشقت به از وحشی بافقی غزل 244

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خویش

1 بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خویش جذبه‌ای خواهم که از هم بگسلانم بند خویش

2 عشق خونخوار است با بیگانه و خویشش چه کار خورد کم خونی مگر یعقوب از فرزند خویش

3 ایستادن نیست بر یک مطلبم در هیچ حال بر نمی‌آیم به میل طبع ناخرسند خویش

4 اینچنین مستغنی از حال تهی دستان مباش آخر ای منعم نگاهی کن به حاجتمند خویش

5 وحشی آمد از خمار زهد خشکم جان به لب کو صلای جرعه‌ای تا بشکنم سوگند خویش

عکس نوشته
کامنت
comment