1 یک سخن دارم دو عالم گوش باد ساغر زهری کشیدم نوش باد
2 جلوه پیرا گشته دور از چشم بد عالمی خمیازه آغوش باد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از بسکه غمت گداخت ما را نتوان از ما شناخت ما را
2 در ششدر داو رشک بودیم دل برد ز غیر و باخت ما را
1 شد شیشه خانه باغ دل از جان سخت ما جز سنگ فتنه یار نیارد درخت ما
2 بیگانه الفتیم چه دنیا چه آخرت در خانه وجود و عدم نیست رخت ما
1 به امید کسی نگذاشت بیدادش دل ما را خدا اجری دهد در کشتن ما قاتل ما را
2 هوای معتدل کشت پریشان را نمی سازد ز برقی پرورد هر لحظه دهقان حاصل ما را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به