- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خطی از هر سر مو محشر تابم دارد مژه هوش ربایی رگ خوابم دارد
2 نرساند صف مژگان مرا خواب به هم دل بیدار سر رشته خوابم دارد
3 که به این کوکبه در دشت جنون تاخته است چشم آهوست که هر گام رکابم دارد
4 دل ز ویرانی من روی شگون می بیند گر سراپا شوم آیینه خرابم دارد
5 نبرد راه کسی بزم شرابی که مراست نکهت گل خبر از بوی کبابم دارد
6 می کند پیش سلامی که سلامش نکنم اینقدر ساختگی بهر جوابم دارد
7 تا سر کینه بریدم به دل آیینه شدم این گناهی است که ممنون ثوابم دارد
8 قابل پرسش عصیان شدن اکسیر من است اینقدر بس که سزاوار عتابم دارد
9 ندهم گوشه آن چشم به میخانه اسیر کم نگاهی است که مشتاق شرابم دارد