- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حیاتی در گذر دارم چه پرسی بود و نابودش متاع روی در نقصان چه سامان آید از سودش
2 سرم شوریدگی دارد ندانم چیست سودایش دلم آوارگی جوید ندانم چیست مقصودش
3 ز اظهار محبت در زبان خلق افتادم چو محتاجی که گنجی یابد و ظاهر کند زودش
4 نگاری تندخو دارم قمر هیکل فلک شیوه به هرکس بد کند خاطر نباشد روی بهبودش
5 مزاج نازکی دارد که بهر هیچ می رنجد چو رنجید از کسی نتوان به صد جان کرد خوشنودش
6 عیار صدق من گردد به می خوردن بر او ظاهر بیار آتش که می سازم مشامی تازه از عودش
7 در اول با همه بیگانگی خواند و قبولم کرد نخواهم بعد چندین آشنایی گشت مردودش
8 دل آزرده ام از خنده اش آزرده تر گردد جراحت بیش می سوزد چو می سازی نمک سودش
9 «نظیری » را به مجلس بردم امروز و غلط کردم مرا رسوای عالم کرد چشم گریهآلودش