حیاتی در گذر دارم چه از نظیری نیشابوری غزل 331

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

حیاتی در گذر دارم چه پرسی بود و نابودش

1 حیاتی در گذر دارم چه پرسی بود و نابودش متاع روی در نقصان چه سامان آید از سودش

2 سرم شوریدگی دارد ندانم چیست سودایش دلم آوارگی جوید ندانم چیست مقصودش

3 ز اظهار محبت در زبان خلق افتادم چو محتاجی که گنجی یابد و ظاهر کند زودش

4 نگاری تندخو دارم قمر هیکل فلک شیوه به هرکس بد کند خاطر نباشد روی بهبودش

5 مزاج نازکی دارد که بهر هیچ می رنجد چو رنجید از کسی نتوان به صد جان کرد خوشنودش

6 عیار صدق من گردد به می خوردن بر او ظاهر بیار آتش که می سازم مشامی تازه از عودش

7 در اول با همه بیگانگی خواند و قبولم کرد نخواهم بعد چندین آشنایی گشت مردودش

8 دل آزرده ام از خنده اش آزرده تر گردد جراحت بیش می سوزد چو می سازی نمک سودش

9 «نظیری » را به مجلس بردم امروز و غلط کردم مرا رسوای عالم کرد چشم گریه‌آلودش

عکس نوشته
کامنت
comment