- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اسبی دارم که دور از اسبت همواره در آرزوی کاهست
2 می خسبد روز همچو شب زانک آفاق بچشم او سیاهست
3 در خاک ز بهر قوت، خاشاک می جوید ازین سبب دو تا هست
4 پوشیده پلاس و خاک بر سر پیوسته ز جوع داد خواهست
5 آسوده بماند پشتش از زین زانکش شکم تهی پنا هست
6 زین پس نرود پیاده یک گام کان گوشه نشین نه مرد را هست
7 در تک ببرد سبق بر این اسب چو بین اسبی که جفت شاهست
8 بد تر جایی بمذهب او در زیر سپهر پایگا هست
9 نه کاه در و ، نه جو، نه سبزه این آخر او چه جایگاهست؟
10 افسانۀ جو فرامشش شد زیرا که ندید دیر گا هست
11 این حال جوست و بی تکلف تا کاه نخورد یک دو ما هست
12 تا روزه بشب بدان گشاید ترتیب ببرگش آب چا هست
13 تیغی یمنی بخورد روزی ... ا هست
14 دندان گیرد ز روی من زانک با کاه بر نگش اشتبا هست
15 عالم همه تا بگاه دیوار بر گرسنگی او گوا هست
16 فریادش اگر رسی کنون رس کش حال ز حد برون تبا هست
17 تو غره مشو که می زند دم یک دم باشد زنیست تا هست
18 یک بار الحمد و تو بری کاه در کارش کن که بی گنا هست