من دل به ننگ دارم و از از اوحدی مراغه‌ای غزل 543

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

من دل به ننگ دارم و از نام فارغم

1 من دل به ننگ دارم و از نام فارغم ترک مراد کردم و از کام فارغم

2 خلق از برای دانه به دام اوفتاده، من در دانه دل نبستم و از دام فارغم

3 دربان اگر نمی‌دهدم بار، دل خوشم سلطان اگر نمی‌کند اکرام فارغم

4 فارغ نشستن تو به ایام ساعتیست آن کس منم که در همه ایام فارغم

5 خامی اگر ز دور خیالی همی پزد من سوختم ز پخته و از خام فارغم

6 کس چون کند ز بهر سرانجام ترک جام؟ جامی بده، که من ز سرانجام فارغم

7 ای باد صبح‌دم، ز سر کوی آن نگار بویی به من رسان، که ز پیغام فارغم

8 گر می‌زند معاینه شمشیر، حاکمست ور می‌دهد مکابره دشنام، فارغم

9 گر اوحدی ز سرزنش عام خسته شد من خاص دوست گشتم و از عام فارغم

عکس نوشته
کامنت
comment