دلی دارم که در روی غم نگنجد از شمس مغربی غزل 81

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

دلی دارم که در روی غم نگنجد

1 دلی دارم که در روی غم نگنجد چه جای غم که شادی هم نگنجد

2 میان ما و یار همدم ما اگر همدم نباشد دم نگنجد

3 حدیث بیش و کم اینجا رها کن که اینجا وصف بیش ک کم نگنجد

4 چنان پر گشت گوش از نغمه دوست که در وی بانگ زیر و بم نگنجد

5 جز انگشتی که عالم خاتم اوست دگر چیزی دراین خاتم نگنجد

6 دلی کاو فارغست از سوز و ماتم در او هم سور هم ماتم نگنجد

7 رسد هر کز بحالی آدمیزاد که آنجا عالم و آدم نگنجد

8 زبان ای مغربی درکش ز گفتار مگو چیزی که در عالم نگنجد

عکس نوشته
کامنت
comment