مهی دارم که هرگه پرده بردارد از قصاب کاشانی غزل 183

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

مهی دارم که هرگه پرده بردارد ز رخسارش

1 مهی دارم که هرگه پرده بردارد ز رخسارش رود خورشید در زیر نقاب از شرم دیدارش

2 بتی غارتگر هوشی ز قد با سرو هم‌دوشی ز لب چون غنچه خاموشی که کس نشنیده گفتارش

3 فرنگی طفل بی‌باکی به قصد دین و ادراکی ز زلف افکنده فتراکی که عالم شد گرفتارش

4 ز دل بی‌رحم صیادی ز درس دانش استادی ز قامت سرو آزادی که حق باشد نگهدارش

5 به تیره غمزه دل‌دوزی به رخ شمع شب‌افروزی به غبغب صبح نوروزی که گلریزان بود کارش

6 سراپا کافرستانی ز پا تا سر گلستانی که گلچین هوس هرگز نچیده گل ز گلزارش

7 مریض عشق او را درد افزون می‌شود دائم به در کی جان برد قصاب هرکس گشت بیمارش

عکس نوشته
کامنت
comment