-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مهی دارم که هرگه پرده بردارد ز رخسارش رود خورشید در زیر نقاب از شرم دیدارش
2 بتی غارتگر هوشی ز قد با سرو همدوشی ز لب چون غنچه خاموشی که کس نشنیده گفتارش
3 فرنگی طفل بیباکی به قصد دین و ادراکی ز زلف افکنده فتراکی که عالم شد گرفتارش
4 ز دل بیرحم صیادی ز درس دانش استادی ز قامت سرو آزادی که حق باشد نگهدارش
5 به تیره غمزه دلدوزی به رخ شمع شبافروزی به غبغب صبح نوروزی که گلریزان بود کارش
6 سراپا کافرستانی ز پا تا سر گلستانی که گلچین هوس هرگز نچیده گل ز گلزارش
7 مریض عشق او را درد افزون میشود دائم به در کی جان برد قصاب هرکس گشت بیمارش