زین خام قلتبان پدری از خاقانی شروانی قطعه‌ 209

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

زین خام قلتبان پدری دارم

1 زین خام قلتبان پدری دارم کز آتش آفرید جهاندارش

2 هم‌زاد بود آزر نمرودش استاد بود یوسف نجارش

3 هم طبع او چو تیشه تراشنده هم خوی او برنده چو منشارش

4 روز از فلک بود همه فریادش شب با زحل بود همه پیکارش

5 مریخ اگر به چرخ یکم بودی حالی بدوختی به دو مسمارش

6 نقرس گرفته پای گران سیرش اصلع شده دماغ سبکبارش

7 چون لیقهٔ دوات کهن گشته پوسیده گوشت در تن مردارش

8 آبش ز روی رفته و باد از سر افتاده در متاع گرانبارش

9 منبر گرفته مادر مسکینم از دست آن منارهٔ خونخوارش

10 با آنکه بهترین خلف دهرم آید ز فضل و فطنت من عارش

11 کای کاش جولهستی خاقانی تا این سخنوری نبدی کارش

12 با این همه که سوخته و پخته است جان و دلم ز خامی گفتارش

13 او نایب خداست به رزق من یارب ز نائبات نگه دارش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر