بتی دارم که لعلش با لب کوثر از قصاب کاشانی غزل 315

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

بتی دارم که لعلش با لب کوثر کند بازی

1 بتی دارم که لعلش با لب کوثر کند بازی خطش در صفحه آیینه با جوهر کند بازی

2 دلم را برده بازیگوش طفلی کز ره شوخی دو چشم کافرش با مسجد و منبر کند بازی

3 بت خود کرده‌ام در کعبه دل کام‌بخشی را که در دیر و حرم با مؤمن و کافر کند بازی

4 خیال خال رخسار کسی در آتشم دارد که آهم در جگر چون دود در مجمر کند بازی

5 به مژگانش دلم سرگرم بازی گشته می‌ترسم ز بی‌پروایی طفلی که با خنجر کند بازی

6 به من پیموده می کافر سیه‌مستی که در مجلس نگه در دیده‌اش چون باده در ساغر کند بازی

7 به هنگام تبسّم خال لعل دل‌فریب او به هندوبچه‌ای ماند که با شکّر کند بازی

8 به صد شوخی رود طفل سرشکم تا سر مژگان به یاد لعل او با رشته گوهر کند بازی

9 به بازیگاه طفلی برده‌ام قصاب بازی را که تیغ ابروی خون‌ریز او با سر کند بازی

عکس نوشته
کامنت
comment