از سمور و حریر بیزارم از شیخ بهایی مثنوی 2

شیخ بهایی

شیخ بهایی

شیخ بهایی

از سمور و حریر بیزارم

1 از سمور و حریر بیزارم باز میل قلندری دارم

2 تکیه بر بستر منقش، بس بر تنم، نقش بوریاست هوس

3 چند باشم مورع‌الخاطر ز استر و اسب و مهتر و قاطر

4 تا کی از دست ساربان نالم که بود نام او گم از عالم

5 چند گویم ز خیمه و الجوق چند بینم کجاوه و صندوق

6 گر نباشد اطاق و فرش حریر کنج مسجد خوش است، کهنه حصیر

7 گر مزعفر مرا رود از یاد سر نان جوین سلامت باد

عکس نوشته
کامنت
comment