-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلی داشتم رفت از دست من کجا آید آن یار در شست من
2 نه بشناختم قدر والای دل ربود از کفم طالع پست من
3 همه تار و پودم ز دل رسته بود کنون رفت آن مایهٔ هست من
4 دلی را که پروردهٔ عقل بود فکند ان هوای زبر دست من
5 ز دست هوا جام غفلت کشید کی آید بهوش این سر مست من
6 گشادم ره طبع و بستم خرد فغان از گشاد من و بست من
7 مگر حق گشاید دری فیض را و گرنه چو میآید از دست من