- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در قیدم و گمان که گرفتار نیستم دارم هزار زخم و خبردار نیستم
2 گه سینه میخراشم و گه ناله میکنم یک دم ز شغل عشق تو بیکار نیستم
3 جایی نمیروم ز گلستان کوی تو بوی گلم، ولی به صبا یار نیستم
4 یکباره گر ز من نه فراموش کردهای کو جور، اگر به لطف سزاوار نیستم؟
5 عرض دوا به چاره این خستهدل مبر انگار کن مسیح که بیمار نیستم
6 ای وصل، عیش میدهی و درد میبری مگشا در دکان که خریدار نیستم
7 غم جای خود گرفت چو دل شد ز خون تهی اندوهگین ز گریه بسیار نیستم
8 اشکم به خون نشاند و مرا لب به خنده باز آبم ز سر گدشت و خبردار نیستم
9 دارد به غیر لطف نمایان، به رغم من قدسی حریف این همه آزار نیستم