در قیدم و گمان که گرفتار از قدسی مشهدی غزل 339

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

در قیدم و گمان که گرفتار نیستم

1 در قیدم و گمان که گرفتار نیستم دارم هزار زخم و خبردار نیستم

2 گه سینه می‌خراشم و گه ناله می‌کنم یک دم ز شغل عشق تو بیکار نیستم

3 جایی نمی‌روم ز گلستان کوی تو بوی گلم، ولی به صبا یار نیستم

4 یکباره گر ز من نه فراموش کرده‌ای کو جور، اگر به لطف سزاوار نیستم؟

5 عرض دوا به چاره این خسته‌دل مبر انگار کن مسیح که بیمار نیستم

6 ای وصل، عیش می‌دهی و درد می‌بری مگشا در دکان که خریدار نیستم

7 غم جای خود گرفت چو دل شد ز خون تهی اندوهگین ز گریه بسیار نیستم

8 اشکم به خون نشاند و مرا لب به خنده باز آبم ز سر گدشت و خبردار نیستم

9 دارد به غیر لطف نمایان، به رغم من قدسی حریف این همه آزار نیستم

عکس نوشته
کامنت
comment