1 به نادانی گرفتم کوره راهی ندانستم که میافتم به چاهی
2 به دل گفتم رفیقی تا به منزل ندانستم رفیق نیمه راهی
1 بوره روزی که دیدار ته وینم گل و سنبل به دیدار تو چینم
2 بوره بنشین برم سالان و ماهان که تا سیرت بوینم نازنینم
1 فلک بر هم زدی آخر اساسم زدی بر خمرهٔ نیلی لباسم
2 اگر داری برات از قصد جانم بکن آخر ازین دنیا اساسم
1 خوش آنساعت که دیدار ته وینم کمند عنبرین تار ته وینم
2 نوینه خرمی هرگز دل مو مگر آن دم که رخسار ته وینم
1 چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی
2 اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی
1 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون
2 یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون