1 یکبوسه از آن دو لب گرفتم ز آن بادهٔ بوالعجب گرفتم
2 ز آن تنگ دهان شکر مزیدم ز آن نخل روان رطب گرفتم
3 مهرش بدل شکسته بستم ذکر خیرش بلب گرفتم
4 زان مصحف روی خواندم آیات ز آن زلف بحق سبب گرفتم
5 تیر نگهش بروز خوردم تار زلفش بشب گرفتم
6 بس فیض کز آن جمال بردم بس کام که بی طلب گرفتم
7 میها خوردم بر غم زهاد از بیادبان ادب گرفتم
8 اندوه بعاقلان سپردم عاشق شدم و طرب گرفتم
9 رو جانب قدس کردم آخر چون فیض ره عجب گرفتم
دیدگاهها **