گیرم که نبینی از جلال الدین محمد مولوی غزل 2641

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی

1 گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی از جنبش او جنبش این پرده نبینی

2 از تابش آن مه که در افلاک نهان است صد ماه بدیدی تو در اجزای زمینی

3 ای برگ پریشان شده در باد مخالف گر باد نبینی تو نبینی که چنینی

4 گر باد ز اندیشه نجنبد تو نجنبی و آن باد اگر هیچ نشیند تو نشینی

5 عرش و فلک و روح در این گردش احوال اشتر به قطارند و تو آن بازپسینی

6 می‌جنب تو بر خویش و همی‌خور تو از این خون کاندر شکم چرخ یکی طفل جنینی

7 در چرخ دلت ناگه یک درد درآید سر برزنی از چرخ بدانی که نه اینی

8 ماه نهمت چهره شمس الحق تبریز ای آنک امان دو جهان را تو امینی

9 تا ماه نهم صبر کن ای دل تو در این خون آن مه تویی ای شاه که شمس الحق و دینی

عکس نوشته
کامنت
comment