1 هر روز در آب دیدهاش مییابم شد ز آتش و آب صبر برده خوابم
2 هرچند که بر آتش عشقت آبم در عشق چو آب پاک و آتش نابم
1 فروغ جمالت نظر برنتابد صفات خیالت خبر برنتابد
2 به کوی تو از زحمت عاشقانت نسیم سحرگه گذر برنتابد
1 ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
2 ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد
1 فلک در نیکوئی انصاف دادت سرگردن کشان گردن نهادت
2 جهان از فتنه آبستن شد آن روز که مادر در جهان حسن زادت