- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا چو کار بدان زلف تابدار افتاد نماند تاب دل و عقدهام به کار افتاد
2 ز من چو غنچه نپوشی جمال اگر دانی به دل ز دیدن رویت چه خارخار افتاد
3 غلام بخت سیاهم چرا که میدانم ز نسبتش سر و کارم به زلف یار افتاد
4 مرا چو آینه شاید به دست خود گیرد خوشم که دیده چو آیینهام ز کار افتاد
5 جدا ز روی تو داد گریستن دادم ز گریه چشم مرا دجله در کنار افتاد