- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درد دل را می کنم با صبر پیوندی دگر بر طبیب خود تغافل می زنم چندی دگر
2 اعتمادی نیست بر عهدیی که نقصانی ندید هست در پیمان گسستن مهر پیوندی دگر
3 گرچه می دانم قسم خوردن به جانت خوب نیست هم به جان تو که یادم نیست سوگندی دگر
4 پای تا سر دیده ام از شوق رخسارت که هست هر سرشکم بی تو چشم آرزومندی دگر
5 پیر کنعان با که گیرد انس در بیت الحزن بوی یوسف را نمی یابد ز فرزندی دگر
6 چون به شرم بخششم کشتی حلالت ساختم کاین مروت نیست با طبع خداوندی دگر
7 تاب می آری که از کف می نهی آیینه را از جمال تو ندیدم جز تو خرسندی دگر
8 شکوه و شکر «نظیری » عکس کین و مهر تست آینه منما که طوطی نشکند قندی دگر