در دل زار غمی ز آن لب می از فضولی بغدادی غزل 309

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

در دل زار غمی ز آن لب می گون دارم

1 در دل زار غمی ز آن لب می گون دارم چه کنم آه چه سازم دل پرخون دارم

2 بر من ای شمع مزن خنده که سرمایه عشق گر سرشکست و فغان من ز تو افزون دارم

3 من اسیر غم دل ماندم و مجنون فرسود تاب من بر غم دل بیش ز مجنون دارم

4 سوختم قطره آبی نزدم بر آتش گر چه از اشک وطن در دل جیحون دارم

5 حال بودست مرا بد همه وقت ولی هرگز این حال نبودست که اکنون دارم

6 گه ز درد تو کنم ناله گه از طعن رقیب وه که اندوه درون و غم بیرون دارم

7 گر چه آن ماه جفا کرد فضولی بر من من ندارم گله از ماه ز گردون دارم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر