گریختم که به گرد ره تو از اسیر شهرستانی غزل 547

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گریختم که به گرد ره تو کس نرسد

1 گریختم که به گرد ره تو کس نرسد گداختم که به آیینه ات نفس نرسد

2 به غنچه از گل همراهی صبا چه رسید؟ کسی به کام دل از سعی هیچ کس نرسد

3 بهار سوختگی را طراوت دگر است اگر چه گل چمن آرا بود به خس نرسد

4 به شاهراه وفا نام شکوه کس نشنید چه شد که ناله به درد دل جرس نرسد

5 اگر چه صحن گلستان طلسم آب و هواست به گرد گوشه بی توشه قفس نرسد

6 سپند اشک به آتش فشان به گلشن دل که آفتی به ثمرهای پیشرس نرسد

7 اسیر جذبه عشق از هوا مدار طمع که فیض بال هما از پر مگس نرسد

عکس نوشته
کامنت
comment