گریختم که به گرد ره تو از اسیر شهرستانی غزل 253

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گریختم که به گرد ره تو کس نرسد

1 گریختم که به گرد ره تو کس نرسد گداختم که به آیینه ات نفس نرسد

2 بهار سوختگی را طراوت دگرست اگر چه گل چمن آرا بود به کس نرسد

3 به شاهراه وفا نام شکوه کس نشنید چه شد که ناله به دردسر جرس نرسد

عکس نوشته
کامنت
comment