1 گریختم که به گرد ره تو کس نرسد گداختم که به آیینه ات نفس نرسد
2 بهار سوختگی را طراوت دگرست اگر چه گل چمن آرا بود به کس نرسد
3 به شاهراه وفا نام شکوه کس نشنید چه شد که ناله به دردسر جرس نرسد
1 دلم آیینه گر شرمندگی را وجودم داغ دارد بندگی را
2 خجل دارد دل کم فرصت من فروزان اختر فرخندگی را
1 ای گلشن از بهار خیال تو سینهها برگ گل از طراوت نامت سفینهها
2 هرجا غمت رواج دهد گوهر شکست بر سنگ خاره رشک برند آبگینهها
1 بی رخت شکوه ز بخت سیهی نیست مرا لاف طاقت زده ام کم گنهی نیست مرا
2 دیده گر جلوه گه گلشن امید شود همچو نرگس سر و برگ نگهی نیست مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به