- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بخوردم از کف دلبر شرابی شدم معمور و در صورت خرابی
2 گزیدم آتش پنهان پنهان کز او اندر رخم پیداست تابی
3 هزاران نکته در عالم بگفتم ز عشق و هیچ نشنیدم جوابی
4 گهی سوزد دلم گه خام گردد به مانند دلم نبود کبابی
5 مرا آن مه یکی شکلی نمودهست که سیصد مه نبیند آن به خوابی
6 منم غرقه به بحر انگبینی که زنبور از کفش یابد لعابی
7 بهشت اندر رهش کمتر حجابی خرد پیش مهش کمتر سحابی
8 جهان را جمله آب صاف میبین که ماهی میدرخشد اندر آبی
9 اگر با شمس تبریزی نشینی از آن مه بر تو تابد ماهتابی