بخوردم از از جلال الدین محمد مولوی غزل 2645

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

بخوردم از کف دلبر شرابی

1 بخوردم از کف دلبر شرابی شدم معمور و در صورت خرابی

2 گزیدم آتش پنهان پنهان کز او اندر رخم پیداست تابی

3 هزاران نکته در عالم بگفتم ز عشق و هیچ نشنیدم جوابی

4 گهی سوزد دلم گه خام گردد به مانند دلم نبود کبابی

5 مرا آن مه یکی شکلی نموده‌ست که سیصد مه نبیند آن به خوابی

6 منم غرقه به بحر انگبینی که زنبور از کفش یابد لعابی

7 بهشت اندر رهش کمتر حجابی خرد پیش مهش کمتر سحابی

8 جهان را جمله آب صاف می‌بین که ماهی می‌درخشد اندر آبی

9 اگر با شمس تبریزی نشینی از آن مه بر تو تابد ماهتابی

عکس نوشته
کامنت
comment