- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صد دشنه بر دل میخورم وز خویش پنهان میکنم جان گریه بر من میکند من خنده بر جان میکنم
2 خون قطره قطره میچکد تا اشک نومیدی شود وز آه سرد اندر جگر آن قطره پیکان میکنم
3 دست غم اندر جیب جان پای نشاط اندر چمن پیراهنم صد چاک و من گل در گریبان میکنم
4 گلخنفروز حسرتم گردآورد خاشاک غم بیدرد پندارد که من گشت گلستان میکنم
5 غم هم به تنگ آمد ولی قفلست دایم بر درش این خانهٔ تنگی که من او را به زندان میکنم
6 امروز یا فردا اجل دشواری غم میبرد وحشی دو روزی صبر کن کار تو آسان میکنم