- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میخورم می از برای گریهٔ مستانهای ورنه از مستی چه خط دارد چو من دیوانهای
2 گر بود بیماری این حالی که دارد چشم یار راحت آن باشد که بیماری بود در خانهای
3 هرکجا حسنی بود عشقیست از ما سر مپیچ هست گل را بلبلی و شمع را پروانهای
4 مستی ما را به می حاجت نباشد میکند گردش چشم تو کار گردش پیمانهای
5 گفتمش دل گفت در زلف حال خویش گفت میشنیدم در شب از دیوانهای افسانهای