پی وصلش نخواهم زود یاری از وحشی بافقی غزل 180

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد

1 پی وصلش نخواهم زود یاری در میان افتد که شوق افزون شود چون روزگاری در میان افتد

2 به خود دادم قرار صبر بی او یک دو روز اما از آن ترسم که ناگه روزگاری در میان افتد

3 فغان کز دست شد کارم ز هجر و کار سازان را ز ضعف طالعم هر روز کاری در میان افتد

4 خوش آن روزی که چون گویند پیشت حرف مشتاقان حدیث درد من هم از کناری در میان افتد

عکس نوشته
کامنت
comment