یار نخواهم از جلال الدین محمد مولوی غزل 1219

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش

1 یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش چون لحد و گور مغان تنگ و دل افشار و ترش

2 یار چو آیینه بود دوست چو لوزینه بود ساعت یاری نبود خایف و فرار و ترش

3 هر کی بود عاشق خود پنج نشان دارد بد سخت دل و سست قدم کاهل و بی‌کار و ترش

4 ور چشمش بیش بود هم ترشی بیش کند دان مثل بیشی او سرکه بسیار ترش

5 بس کن شرح ترشان این قدری بهر نشان کی طلبد در دل و جان طبع شکربار ترش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر