- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو لایق این کفر نادر در جهان زنار کو
2 هر زمان چون مست گردد از نسیم خمر جان تا در خمخانه میتازد ولیکن بار کو
3 سوی بیگوشی سماع چنگ میآید ولیک چنگ جانان است آن را چوب یا اوتار کو
4 چونک او بیتن شود پس خلعت جان آورند کاندر او دستان حایک یا که پود و تار کو
5 کبر عاشق بوی کن کان خود به معنی خاکیی است در چنان دریا تکبر یا که ننگ و عار کو
6 چون مشامت برگشاید آیدت از غار عشق طرفه بویی پس دوی هر سو که آخر غار کو
7 رنگ بیرنگی است از رخسار عاشق آن صفا آن وفا و آن صفا و لطف خوش رخسار کو
8 آمدت مژده ز عمر سرمدی پس حمد کو کاندر آن عمرت غم امسال و یاد پار کو
9 صحبت ابرار و هم اشرار کان جا زحمت است در حریم سایه آن مهتر اخیار کو
10 شمس حق و دین خداوند صفاهای ابد در شعاع آفتابش ذره هشیار کو