-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر نگردانم ازو، گر به سرم گرداند بنهم گردن، اگر خاک درم گرداند
2 نه چنان بستهٔ مهرم که بپیچانم رخ وقت شمشیر زدن گر سپرم گرداند
3 روی بنمود و چو مشتاق شدم، بار دگر باز پوشید، که مشتاق ترم گرداند
4 گاه آنست که: یاد لب شیرینش باز همچو فرهاد به کوه و کمرم گرداند
5 ای نسیم سحر، از خود به فغانم، برسان خبر او، که ز خود بیخبرم گرداند
6 پیش ازینم خبر از پا و سر خود میبود وقت آنست که بیپا و سرم گرداند
7 اوحدی در غمش ار ناله چنین خواهد کرد زود باشد که به گیتی سمرم گرداند