-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 نمیبینم در این میدان یکی مرد زنانند این سبک عقلان بیدرد
2 ندیدم مرد حق هر چند بردم بگرد این جهان چشم جهان کرد
3 گرفته گرد گرداگرد عالم نمیبینم سواری زیر آن کرد
4 سواری هست پنهان از نظرها زنا محرم زنان پنهان بود مرد
5 بود مرد آنکه حق را بنده باشد به داغ بندگی بر دست هر مرد
6 بود مرد آنکه او زد بر هوا پای رگ و ریشه هوس از سربدر کرد
7 بود مرد آنکه دل کند از دو عالم بیکجا داد و گشت از خویشتن فرد
8 بود مردآنکه با حق انس بگرفت باو پیوست و ترک ما سوا کرد
9 بود مرد آنکه اورست از من و ما برآورد از نهاد خویشتن گرد
10 بود مرد آنکه فانی گشت از خود ز تشریف بقای حق قبا کرد
11 گرافشانی ز گرد خویش خود را بگردش کی رسی تا برخوری گرد
12 ز گرد خود برا در گرد اورس سراغی یابی ازگرد چنین مرد
13 خداوندا بفضل خود مدد کن که ره یابم بمردی تا شوم مرد
14 بمردی میرسی ای فیض و مردی بشرط آنکه کردی از خودی فرد
15 خودی گردیست بر آینهٔ دل بمردی وارهان خود را ازین گرد