نگویم در تو عیبی ای پسر هست از جلال عضد غزل 35

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

نگویم در تو عیبی ای پسر هست

1 نگویم در تو عیبی ای پسر هست ولیکن بی وفایی این قدر هست

2 نه در هجر توام خواب و قرار است نه در عشق تو از خویشم خبر هست

3 از آن ناوک که زد چشم تو بر من هنوزم زخم پیکان در جگر هست

4 دمی غایب نه ای از پیش چشمم وگر دوری خیالت در نظر هست

5 سبک باشد سری خالی ز سودا من و سودای جانان تا که سر هست

6 نپندازم که در گلزار فردوس ز رخسارت گلی پاکیزه تر هست

7 تعالی اللّه قباپوشی که او را کمر بر موی و مویی تا کمر هست

8 تمنّای دلم کردی و دادم بفرما گر تمنّایی دگر هست

9 جلال! ار چه شب هجران دراز است مشو غمگین که امّید سحر هست

عکس نوشته
کامنت
comment