1 نمیدانم که سرگردان چرایم گهی نالان گهی گریان چرایم
2 همه دردی بدوران یافت درمان ندانم مو که بیدرمان چرایم
1 غم عالم همه کردی ببارم مگر مو لوک مست سر قطارم
2 مهارم کردی و دادی به ناکس فزودی هر زمان باری ببارم
1 شبی خواهم که پیغمبر ببینم دمی با ساقی کوثر نشینم
2 بگیرم در بغل قبر رضا را در آن گلشن گل شادی بچینم
1 چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی که یکسر مهربانی دردسر بی
2 اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از آن شوریده تر بی
1 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون
2 یکی را میدهی صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون