- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل نمیدانم کجا، زین آستانم میکشد مرگ میبینم که با هجرام عنانم میکشد
2 هر سر مو بر تنم دارد خروشی از وداع هجر پیوند تو از رگهای جانم میکشد
3 داشتم در سینه پیکان خدنگ کاریی دست غیرت این زمان از استخوانم میکشد
4 میکند آسودگی سیری به گرد خاطرم گریه هم پایی ز چشم خونفشانم میکشد
5 قصه وارستگی امروز پیش دل گذشت طرفه حرف ناامیدی از زبانم میکشد
6 بر سر بازار جانبازان کمان آویختم دست غیرت بشکنم هرکس کمانم میکشد
7 میکشم سر از کمند او «نظیری» بعد ازین گر به صد زنجیر آن نامهربانم میکشد