ندانم از من خسته جگر چه از سعدی شیرازی غزل 637

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی

1 ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی دلم به غمزه ربودی دگر چه می‌خواهی

2 اگر تو بر دل آشفتگان ببخشایی ز روزگار من آشفته‌تر چه می‌خواهی

3 به هرزه عمر من اندر سر هوای تو شد جفا ز حد بگذشت ای پسر چه می‌خواهی

4 ز دیده و سر من آن چه اختیار تو است به دیده هر چه تو گویی به سر چه می‌خواهی

5 شنیده‌ام که تو را التماس شعر رهیست تو کان شهد و نباتی شکر چه می‌خواهی

6 به عمری از رخ خوب تو برده‌ام نظری کنون غرامت آن یک نظر چه می‌خواهی

7 دریغ نیست ز تو هر چه هست سعدی را وی آن کند که تو گویی دگر چه می‌خواهی

عکس نوشته
کامنت
comment