-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من آئین جدائی را نمیدانم نمیدانم من او، او من دو تائی را نمیدانم نمیدانم
2 بود بر جان گوارا هر چه آنمه میکند با من وفا و بیوفائی را نمیدانم نمیدانم
3 گدائی میکنم از حسن خوبان این نعیمم بس نعیم پادشائی را نمیدانم نمیدانم
4 بغیر از مهر مه رویان که تابد بر دل و جان بس طریق روشنائی را نمیدانم نمیدانم
5 ز گلزار رخ خوبان اگر گستاخ گل چینم رسوم پارسائی را نمیدانم نمیدانم
6 نچینم خوشه خود را میزنم بر خرمن آن مه من آئین گدائی را نمیدانم نمیدانم
7 همیشه عشق ورزم فیض با روی نکو رویان ازیشان من رهائی را نمیدانم نمیدانم