1 دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
2 یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
3 دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند دریغم آید چون بر رهیت عاشق نام
1 در دیده به جای خواب آب است مرا زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
2 گویند بخواب تا به خوابش بینی ای بیخبران چه جای خواب است مرا
1 تا زلف تو شاه گشت و رخسار تو تخت افکند دلم برابر تخت تو رخت
2 روزی بینی مرا شده کشتهٔ بخت حلقم شده در حلقهٔ سیمین تو سخت
1 مهمان تو خواهم آمدن جانانا متواریک و ز حاسدان پنهانا
2 خالی کن این خانه، پس مهمان آ با ما کس را به خانه در منشانا
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما