نصیبم باد یا رب وصل او دور از سحاب اصفهانی غزل 10

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

نصیبم باد یا رب وصل او دور از رقیب اما

1 نصیبم باد یا رب وصل او دور از رقیب اما رقیب از وصل او هم باد یارب بی نصیب اما

2 همین نه در چمن مرغ چمن را جاست گاهی هم گرفتار شکنج دام گردد عندلیب اما

3 دوای درد خود را از طبیبان هر کسی جوید مرا هم هست درد بی دوایی از طبیب اما

4 به هر کس داده یار دلفریبم وعده وصلی به من میدهد از وعده ی وصلش فریب اما

5 حدیث دوستی بود آشنا در گوشت اکنون، هم حدیث آشنایی هست در گوشت غریب اما

6 چنین کاغیار را جایی نباشد جز سر آن کو مرا هم نیست جایی در سر کوی حبیب اما

7 چو من کز آن کو دور گشتم عاقبت یا رب رقیبان هم شوند آواره زان کو عنقریب اما

8 دل آن سنگدل گر ناشکیبا نیست دور از من مرا هم نیست دور از روی او در دل شکیب اما

9 رقیب از هجر روی او سپارد جان (سحاب) آن هم جدا از روی او خواهد سپارد جان رقیب اما

عکس نوشته
کامنت
comment