-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از این دهرنگتر یاری نپندارم که دارد کس از این بینورتر کاری نپندارم که دارد کس
2 نماند از رشتهٔ جانم به جز یک تار خونآلود ازین باریکتر تاری نپندارم که دارد کس
3 مرا زلف گرهگیرش گره بر دل زند عمدا ازین بتر گرهکاری نپندارم که دارد کس
4 دهم در من یزید دل دو گیتی را به یک مویش ازین سان روز بازاری نپندارم که دارد کس
5 نسیم صبح جانم را ودیعت آورد بویش ازین به تحفه در باری نپندارم که دارد کس
6 اگرچه زیر هر سنگی چو خاقانی صدا بینی ازین برتر سخن باری نپندارم که دارد کس