سر و برگ هر شمع یا گل ندارم از اسیر شهرستانی غزل 745

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

سر و برگ هر شمع یا گل ندارم

1 سر و برگ هر شمع یا گل ندارم دل صبر (و) تاب تحمل ندارم

2 نه سودای آهی نه شوق نگاهی ندارم دماغ تغافل ندارم

3 منم خاک ره گشته سرزمینی که از آسمان هم تنزل ندارم

4 چرا تنگدستی کند پایمالم توکل مگر بر توکل ندارم

5 ز گلهای اظهار جو می گریزم اسیرم من ابرام بلبل ندارم

عکس نوشته
کامنت
comment