جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بشستم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1443

غزل 1443 ام از 6329 غزلیات

بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

1 بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم دریدم پرده بی‌چون سر آن هم نمی‌دارم

2 مرا چون دایه قدسی به شیر لطف پرورده‌ست ملامت کی رسد در من که برگ غم نمی‌دارم

3 چنان در نیستی غرقم که معشوقم همی‌گوید بیا با من دمی بنشین سر آن هم نمی‌دارم

4 دمی کاندر وجود آورد آدم را به یک لحظه از آن دم نیز بیزارم سر آن هم نمی‌دارم

5 چه گویی بوالفضولی را که یک دم آن خود نبود هزاران بار می گوید سر آن هم نمی‌دارم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم

شاعر شعر بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم چه کسی است ؟

شاعر شعر بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم چیست ؟

قالب شعر بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم غزل است

مضمون اصلی شعر بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بشستم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1443

غزل 1443 ام از 6329 غزلیات
بنر