-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل شاد ندارم وارسته منم خاطر آزاد ندارم
2 در راه تو جان بر لب و سر بر کف دستم شمع سحرم حاجت جلاد ندارم
3 ترسم نبرد راه نسیمی بچراغم شب نیست که شمعی بره باد ندارم
4 باید زمن آموخت ره و رسم اسیری عمریستکه در دامم و صیاد ندارم
5 بینام باو نامه نویسم، چه توان کرد چون نام خود از شغل غمش یاد ندارم
6 دامان ترم پاکتر از دامن دریاست شرمندگی از عصمت زهاد ندارم
7 شب نیست که در دست پی مشق جراحت پیکان تو چون خامه فولاد ندارم
8 با نیک و بدم همچو کلیم آینه صافست گر شمع شوم رنجشی از باد ندارم